خلاصه داستان سریال سلطنت (REIGN) + عکس بازیگران 23 می 2017
خلاصه داستان سریال سلطنت (REIGN) + عکس بازیگران
در این پست میتوانید خلاصه داستان و تصاویر بازیگران سریال سلطنت را ملاحظه کنید
سال تولید : ۲۰۱۳
ژانر : درام ، فانتزي
کشور سازنده : آمریکا
کارگردان : Laurie McCarthy, Stephanie Sengupta
بازیگران : Adelaide Kane, Megan Follows, Celina Sinden, Torrance Coombs
خلاصه داستان سریال سلطنت :
سریال سلطنت (Reign)،سریال درام تاریخی است و از شبکه CW می شود که امسال رکورد پر بیننده ترین سریال را شکست.
سریال درباره ی زنی به نام ماری استوارت (Mary Stuart) هست،-زن جوانی که دنیا اون رو به ماری میشناسد،ملکه اسکاتلند.ماری نوجوان یک ملکه خودکامه،زیبا،احساسی که تازه به قدرت رسیده.که همراه با ۴دوست صمیمی خودش به فرانسه فرستاده میشه و برای تضمین اتحاد استراتژیک اسکاتلند،با فرانسیس پسر جذاب پادشاه فرانسه نامزد میکنه،ولی این پایان بازی نیست،و داستان به سیاست و دین و برنامه هایی که به احساس و قلب ربطی نداره کشیده میشه.
شاهزاده فرانسیس اما مثل خیلی از مردای جوان،با مقوله ی ازدواج مشکل داره. ولی جاذبه ی بسیار زیادی بین اون و مری وجود داره.
البته در کنار این،برادر ناتنی فرانسیس،که به همون اندازه جذاب است هم وجود داره،که توسط یه رابطه نامشروع متولد شده. در هر حال وارث تاج و تخت فرانسیس و مری هستند
قسمت اول این سریال در ایرلند فیلمبرداری شده و بیشتر بازیگرانش رو هم بازیگران استرالیایی،انگلیسی و کانادایی تشکیل میدن.
داستان درباره ی پرنسس مری است که توی یک صومعه بزرگ شده و نامزد شاهزاده فرانسه فرانسیس است .
در ابتدا فیلم دشمنان سعی می کنن مری را مسموم کنن که یکی از راهبه ها زودتر غذا می خوره و از دهانش خون می ریزه و می میره.
برای بردن مری می ان وو مری وارد قصر فرانسه می شه . خود مری اصالت اسکاتلندی داره و راهبه قبل از رفتن به مری می گه که تو باید به فکر مردم و کشور اسکاتلند باشی و حواست را جمع کن.
مری با تشریفات وارد کاخ فرانسه می شود. در ابتدا شاه و معشوقه ی رسمی اش خیلی شیک به استقبال مری می روند. بعد همسر رسمی شاه به نام کاترین و پسرش فرانسیس وارد می شن و به مری خوش امد می گن.
شاه از معشوقه اش یک پسر داره که به نظر یک پیشگو می اد و به کاترین می گه که این زن پسر تو را نابود می کنه. خلاصه عروسی خواهر فرانسیس برگزار می شه و یک نفر به مری الهام می کنه که در مهمانی از شراب ننوش. به مری شراب پیشنهاد می شه که مری نمی خوره.
شب وقتی مری خوابه یکی از افراد از طرف دشمنانش به بستر مری می ره تا بی ابروش کنه ولی مری بیدار می شه و داد و بیداد می کنه اگر اون شراب را می خورد بیهوش می شد.
اون پسر عشق یکی از دوستای مری در قصر بوده و سرش زده می شه و دوستاش ازش روی برمی گردونن و این قسمت تمام می شه وبه نظر می رسه که برادر ناتنی فرانسیس داره عاشق مری می شه. و یک نکته مری مچ فرانسیس را با معشوقه اش می گیره و می فهمه که نمی تونه انتظار عشقی از جانب فرانسیس داشته باشه.
دوستان نکته ی جالب این سریال حضور مگان فالو است این هنرپیشه ی کانادایی همان بازیگر نقش جوانی ان شرلی است و در این سریال خیلی پیر و شکسته شده
معرفی بازیگران سریال سلطنت (به همراه عکسهای بازیگران) :
Adelaide Kane در نقش Mary ملکه اسکاتلند.که از کارهاش میشه به Teen Wolf اشاره کرد.
Toby Regbo در نقش Dauphin Francis پادشاه فرانسه
Tprrance Coombs در نقشSebadtian) Bash) برادر ناتنی فرانسیس
Megan Follow در نقش ملکه کاترین دیمدیچی،مادر شوهر مری
Alan Van Sprang در نقش هنری دوم،پادشاه فرانسه،پدر شوهر مری
Rossif Sutherland در نقش نوستر آداموس (پیش گو معروف آن زمان)
Craig Parker لرد نارسیس ( یکی از ثروتمندان)
Anna Popplewell ندیمه ملکه اسکاتلند
Celina Sinden ندیمه ملکه اسکاتلند
Caitlin Stasey ندیمه ملکه اسکاتلند
Rachel Skarsten ملکه انگلستان
عکسهای سریال سلطنت :
خلاصه داستان فصل سوم سریال سلطنت
قسمت اول فصل سوم یا قسمت ۴۵
داستان از دربار انگلیس شروع می شه که کاترین پیش ملکه الیزابت ماندگار شده و برای نابودی مری بهش مشاوره می ده .
او یک گروه از فرانسویان را به نزد پاپ در رم می فرسته تا شهادت بدن که مری با لویی در ارتباط بوده و واتیکان دست از حمایتش از مری بکشه و بعد به الیزابت پیشنهاد می ده که با پسر نوجوانش چارلز ازدواج کنه.
الیزابت عاشق مردی متاهل به نام رابرت است و کاترین می گه که پسر من بچه است و تو چند سال می تونی راحت با رابرت زندگی کنی .
الیزابت به دربار فرانسیس نامه می نویسه و راجع ازدواجش با برادر فرانسیس می گه.
مری هم می گه فعلا با این کار می تونیم با انگلیس صلح کنیم که فرانسیس ماجرای بیماری اش را به مری می گه و می گه وقت زیادی ندارم و در این مدت می خوام با تو خوش باشم. فرانسیس یک قایق ساخته و با مری به دریا می رن و خوش می گذرونن.
منابع مالی فرانسه کمه و از یک دزد دریایی به نام مارتین می خوان که بهشون کمک کنه.
مارتین از گریر خوشش می اد و یک شب را با گریر می گذرونه و فرداش به گریر می گه که یکی از بارون های هلند به من پیشنهاد داده با دخترش ازدواج کنم و گریر رامی پیچونه.
لولا به گریر می گه که اون همیشه با دختر اشراف این کار را می کنه و می گه من قراره با یک نفر دیگه باشم.
لولا همچنان عاشق نارسیس است اما فرانسیس نمی گذاره با هم ازدواج کنن. یک شب لولا به اتاق نارسیس می ره و می خواد خودش را بهش عرضه کنه که نارسیس می گه تا ازدواج نکردیم نه.
کاترین یک بدل به جای خودش گذاشته بوده و وقتی اون بدل با یک مرد بوده یک سانجه اتفاق می افته و اون مرد می میره و بدل کاترین هم خودکشی می کنه.
خبر به مری می رسه و مری می خنده و میگه اون حتما بدلش بوده و کاترین برای کسی خودکشی نمی کنه.
نارسیس خبر می اره یک عده رفتن روم و علیه مری شهادت دادن و بعد همه کشته شدن و در اتاقشون یک نامه بوده که اونها درامنیت به انگلیس برگردن.
مری می فهمه کاترین در انگلیسه. با الیزابت قرار می گذاره الیزابت با همه ی سپاهیانش می اد ولی مری نمی اد سر قرار و مشخص می شه افراد رفتن توی قصر و کاترین را کت بسته اوردن.
مارتین کاترین را دزدیده و او یک ببر وحشی دارد که در قفس است کاترین را در فقس کناری ان ببر می اندازن و مری با این کار می خواد یکم حال کاترین را بگیرد. عجب عروسی.
قسمت دوم فصل سوم یا قسمت ۴۶
عشق ملکه الیزابت را میخوان به نمایندگی به فرانسه بفرستن که الیزابت این را نمی خواد و در انتها به شورا می گه که اون تجربه ی کافی برای این کار را نداره و این رابرت را به شدت عصبی می کنه.
از طرفی شورا به الیزابت گیر داده که چرا کاترین را به دربارش راه داده که الیزابت با یکی از دوستاش صحبت می کنه که بگه من کاترین را اوردم و الیزابت نمی دونست که اون کاترین ملکه ی مادر فرانسه است. همه ی ثروت و مقام دوستش را می گیرن و الیزابت اون را به خیانت محکوم می کنه.
از طرفی فرانسیس به مری می گه که باید بعد از مرگم با برادرم چارلز ازدواج کنی مری هم مجبور می شه قبول کنه.
فرانسیس همه ی خانواده را جمع می کنه و جریان را می گه اما چارلز موافق نیست. خلاصه اینکه چارلز پیش مادرش در زندان می ره و مادرش می گه که بهشون بگو قبول می کنی و بعد از مرگ فرانسیس همه چیز برعکس می شه.
به چارلز می گه که به یک نفر پیام بده و اون پیام باعث قتل افراد زیادی از طایقه ی بوربون ها می شه.
فرانسیس به برادرش می گه با از سلول بغلی یک اجر را برداشته بودیم و متوجه شدیم که تو با مادرت چی گفتی.
چارلز هم کم کم تحت تاثیر مری قرار می گیره و قبول می کنه ازدواج کنه. از طرفی کلود نگرانه که برادر کوچکش اون را مجبور به ازدواج کنه و لیث هم این مکالمه را می شنوه و می فهمه فرانسیس داره می میره.
لیث می ره به کلود دلداری می ده وباهاش صحبت می کنه. از طرفی رابطه ی لولا و نارسیس جدی تر شده که مری به لولا می گه که فرانسیس داره می میره.
حالا بشنوید از اون دختر جادوگر به نام دلفین. اگر یادتون باشه گفتم که خونش با بش تلفیق شده بود و اون هر احساسی داشت بش هم همان احساس را داشت مثلا در یک جا زندانی بود و به دور دستش زنجیر بود که لکه ی کبودی به دور دست بش هم بود.
یک شب در خواب به سراغ بش می اد و می گه من بی گناهم و برای اینکه بش باور کنه با چاقو پاش را زخمی می کنه که بش مطمئن بشه که خواب نیست. خلاصه اینکه دو نفر دیگه هم در شهر به قتل می رسن و به دلفین مشکوک هستند اما بش مطمئنه که اون بی گناهه.
قسمت سوم فصل سوم یا قسمت ۴۷
کاترین توی زندان سر و صورت خودش را زخمی می کنه که به دیدن فرانسیس بره اما مری نمی گذاره. چارلز هم از یکی ازدخترهای دوک ها خوشش اومده.
پزشکان برای تسکین درد های فرانسیس براش تر یا ک می ارن که اون قبول نمی کنه و چارلز یواشکی برمیداره و با او دختر می خورن که دختر حالش بد می شه. چارلز پیش کلود می ره و کلود هم نارسیس را خبر می کنه نارسیس هم با تنقیه و با بدبختی دختر را به هوش می اره.
فرانسیس این قضیه را می فهمه و می گه توی نارسیس اندکی جوانمردی هست و بالاخره راضی می شه پسرش ولولا را به اون بسپره و براشون عروسی می گیره. برادر لویی، انتوان به دیدن فرانسیس می اد و فرانسیس حالش بد می شه روی پله ها و مری می گه سریع ببریدش داخل تا کسی نفهمه شاه مریضه.
نیکولاس نماینده ی انگلیس ها با انتوان دیدار می کنه انتوان می گه برادرم لویی در جایی گیر کرده که تحت نظارت سربازان فرانسه است و نیکولاس می گه ادعای پادشاهی فرانسه را بکن و بی خیال برادرت شو.
مری دست به دامان کاترین می شه و کاترین می ره پیش نیکولاس و می گه اگر عقب نشینی نکنید و دست از سر انتوان برندارید افشا می کنم که من و الیزابت با هم می خواستیم علیه فرانسه توطئه کنیم و رابطه های پنهانی الیزابت را افشا می کنم حتی اگر به قیمت گردن زدن خودم تمام بشه.
فرانسیس با انتوان دیدار می کنه و می گه باید دست از ادعای سلطنتت برای فرانسه برداری که ناگهان از گوش فرانسیس خون می اد و انتوان می فهمه فرانسیس داره می میره.
فرانسیس با شمشیر همراه انتوان را می کشه و می گه من همین الان هم می تونم بکشم پس این نامه را امضا کن و دست از سلطنت فرانسه بکش که انتوان قبول می کنه.
مری به دستش یک نامه رسیده که پادشاه جدید اسپانیا به دنبال همسر می گرده و به فرانسیس می گه که من نمی خوام با چارلز ازدواج کنم چون فهمیدم که چیزی که من را نجات می ده تو هستی نه پیمان اتحادت با اسکاتلند و بعد از مرگ تو ما بی دفاع می شیم.
تنها یک راه داری که مادرت کاترین را نایب السلطنه چارلز کنی کاترین با چنگ و دندان از بچه هاش مواظبت می کنه.
فرانسیس کاترین را می خواد و بهش می گه پیشنهاد مری اینه و کاترین قبول می کنه و مری هم می گه تو پیشنهاد شاه اسپانیا را به من دادی و کاترین می گه من تو را مثل بچه های خودم بزرگ کردم و نمی تونم بگذارم کشورت بی پناه بمونه.
بعد از عروسی کاترین با نارسیس و لولا روبرو می شه و در واقع یک جوری تهدیدشون می کنه چون نارسیس با کاترین هم بوده. از دلفین بشنوید که همه فکر می کنن که قاتلی که قلب های مردم را در میاره اونه که یکی از قربانی ها زنده می مونه و می گه اون یک مرد بوده.
بش به افرادش دستور می ده که همه جا را بگردن و دلفین را پیدا کنن و با کمک دلفین این قاتل شناسایی بشه و خطر برطرف بشه.
لیث هم با یک از زنان دربار داشته خوش می گذرونده که کلود می اد و ناراحت می شه. لیث به دنبالش می ره و می گه من این کار را کردم تا از فکر دیگران بیام بیرون. من یک بار عاشق زنی شدم که از طبقه ی بالاتر بود و حسابی زجر کشیدم و این بار نمیخوام این طوری بشه. به نظر لیث داره عاشق کلود می شه.
💥✈️ ارزانترین نرخ تور گرجستان رو از لحظه آخر بخواهید ✈️ 💥
🔷 نگران زمان نباش، تا لحظه آخر وقت داری، در لحظه سفر کن 🔷
قسمت چهارم فصل سوم یا قسمت ۴۸
لولا راجع اون موشی که توی وان اش بود به کاترین می گه و کاترین این کار را انکار می کنه.
لولا و نارسیس به ماه عسل می رن و در اونجا نارسیس با کلک اسناد زمین یک فرد را به نام خودش میزنه و این لولا را اشفته می کنه که نارسیس اون را اماده می کنه و می گه ما باید در مقابل کاترین قوی باشیم.
توی بازگشت کاترین به نارسیس می گه که این موش کار خودت بود که لولا زودتر با تو ازدواج کنه و ما خیلی شبیه به هم هستیم .
شاهزاده ی اسپانیا می ره پیش الیزابت و ازش خواستگاری می کنه. گفته بودم که رابرت عشق الیزابت متاهله.
زنش یک شایعه درست کرده بود که الیزابت اصلا زن نیست و یک مرده. شاهزاده ی اسپانیا از الیزابت می خواد که بهش ثابت کنه که اون زنه.
الیزابت قاطی می کنه و از اتاق می اد بیرون و می گه من می خوام اولین ملکه ای باشم که زیر بار زور یک مرد نمی ره و می خواد خودش همه کاره باشه .
وقتی من ازدواج کنم زیر سلطه ی یک مرد می رم که من این را نمی خوام. حال فرانسیس کمی بهتره شده و با مری به گردش و قایق سواری می ره.
اما دوباره حالش بد می شه. یک سری علائم روی بدن بش حک می شه و بش می فهمه که دارن دلفین را با صلیب داغ می سوزونن تا به اصطلاح روح شیطان از بدنش خارج بشه.
بش اون را از دست راهبه ها نجات می ده و چارلز می رسه و به بش دستور می ده که اون را برای بهبود حال فرانسیس ببره.
بش به چارلز و مری هشدار می ده که ممکنه این امر به بهای عمر یک نفر باشه. مری قبول می کنه و می گه حتی اگر به بهای زندگی من است باید اون را نجات بده. قبل از رسیدن دلفین و بش و چارلز، فرانسیس با مری با هم مرور می کنن که دوست دارن دو بچه یکی دختر و دیگر پسر داشته باشن و بعد فرانسیس از گوشش خون می اد و تمام می کنه.
جالبه دقیقا صحنه ای که نوستراداموس دیده بود که بعدش دلفین میرسه. دلفین باعث میشه که فرانسیس به هوش بیاد ولی بعدش خودش میافته و بش اون را بغل می کنه و می گه نجات جان پادشاه به قیمت زندگی خودت تمام شد. از طرفی هم در صحنه ی اخر نشون می ده که مادر مری می افته و می میره و ظاهرا مری باید برگرده به اسکاتلند چون دیگه کسی نیست که حکومت کنه. وای فوق العاده هیجان انگیز شده.
قسمت پنجم فصل سوم یا قسمت ۴۹
توی این قسمت مشخص می شه که تاوان نجات فرانسیس مرگ مادر مری بوده و دلفین دوباره به هوش می اد.
دلفین اول با یک سری وردها اون روح مشترکی که در بدن بش داشته را خارج می کنه وبا بش به دنبال قاتل می رن و به کلبه ای می رسن که توش سه تا قلب انسان داخل بطری است ولی اون قاتل متوجه بش و دلفین میشه و فرار می کنه.
نوستراداموس به نزد کاترین می ره و می گه من باز دیشب یک خواب دیدم و چند وقت است که این خواب را می بینم.
زیر یک درخت برگ های رز سفید می افته و خون فرانسیس بر زمین می ریزه.
کاترین خیلی وحشت زده شده و به فرانسیس می گه یک مدت بیرون نرو که فرانسیس قبول نمی کنه. ملکه الیزابت برای مری پیام می فرسته که با تو صلح می کنم به شرطی که نامه ای را امضا کنی که نسبت به سلطنت انگلیس هیچ ادعایی نداری و مری این نامه را امضا می کنه.
مری وفرانسیس خیلی عشقولانه هستند و با هم می خوان به پاریس برن که بین راه مری می گه اینجا یک برکه اب هست بریم شنا که فرانسیس به افرادش می گه نیاید و دو تایی می رن.
بعد از شنا مری می ره تا جایی که یک سری افراد مری را می گیرن که فرانسیس می رسه و جان مری را نجات می ده یکی از افراد مهاجم سر فرانسیس را چند بار به زمین می کوبه و فرانسیس بعد از نجات مری گیج می شه و می افته.
مری می گه دوباره به دلفین می گم بیاد که فرانسیس می گه مرگ سرنوشت منه و دیگه نمی خوام زندگی کنم . فقط قول بده مراقب پسرم باشی و تا وقتی که برادرم به سلطنت نرسیده فرانسه را ترک نکنی مری قول می ده و فرانسیس می میره.
وای غمگین ترین قسمت این سریال. بش می یاد به کاترین خبر می ده و کاترین و نوستراداموس می رن و دقیقا همون صحنه ی خواب نوستراداموسه. کاترین از نوستراداموس می خواد بمونه که اون قبول نمی کنه. مری قاطی می ره پیش نماینده ی انگلیس و اون نامه را پاره می کنه و می گه این کار انگلیس بوده.
روز تشیع جنازه به مری می گن که کار پروتستان های اسکاتلند بوده. مری می ره پیش کاترین تاجش را پس می ده و می گه من باعث مرگ فرانسیس شدم و حاضر بودم همه چیزم را بدم که این طور نشه. کاترین هم دلداری اش می ده و می گه فرانسیس عشق تو را انتخاب کرده بود.
برچسب ها : بازیگر نقش راشل ملکه انگلیس سریال سلطنت , بازیگر نقش ماری سریال سلطنت , بازیگر نقش ملکه اسکاتلند سریال سلطنت , خلاصه داستان سریال سلطنت , عکسهای بازیگران سریال سلطنت , قسمت آخر سریال سلطنت
- فیلم و سریال
- 80,329 views
- بدون نظر
به نکات زیر توجه کنید