عکسهای بازیگران و خلاصه داستان سریال ملکه شب 29 ژانویه 2017
عکسهای بازیگران و خلاصه داستان سریال ملکه شب
خلاصه داستان و بازیگران سریال ملکه شب
عزیز تاجری مشهور و اهل کارادنیز است . پسر کوچک نزدیک ترین دوستش که به قتل رسیده رو به فرزندخواندگی قبول میکنه . عزیز همسرش رو سال ها پیش از دست داده و یک پسر و یک دختر داره .
خلاصه داستان سریال ملکه شب
کارتال پسر عزیز ، تا لحظه ای که سلین وارد زندگیش بشه دوست نداشته هیچ زنی رو وارد زندگیش بکنه.
در حالیکه سلین در فرانسه (شهر Grasse) به دنبال عشق میگرده ، از لحظه ای که با کارتال آشنا میشه احساس میکنه اون چیزی که به دنبالش بوده رو پیدا کرده . سلین و کارتال حتی با اینکه میدونن عشقشون تنها در یک شب تمام خواهد شد ، باز هم دوست دارن این عشق رو تجربه کنن و عشق اونا از گراس تا ترابزون و سپس استانبول کشیده میشه …
حضور بازیگران مطرحی چون مریم اوزلی Meryem Uzerli که قبلا در سریال “حریم سلطان” و مراد یلدیریم Murat Yıldırım که قبلا در سریال “عشق و جزا” نقش آفرینی کرده اند می تواند بر جذابیت این سریال اضافه کند.
سلین دختر یک مادر فرانسوی و یک پدر ترکیه است، و در فرانسه در شهر گراس با مادر خود زندگی می کند.
او در تجارت عطر کار می کند. یک روز، او با یک جوان خوش تیپ بنام کارتال دیدار کرد که در یک سفر توریستی به شهر آمده بود.
او دیوانه وار عاشق او شد، هر دو چند روز فوق العاده را با هم سپری نمودند. کارتال به سلین می گوید که برخی از کار او مانده تا ترتیب کند و به ترکیه می رود، او را با وعده بازگشت رها می کند.
گرچه، این وعده است که او نمی تواند نگهدارد زیرا کارتال قبلا ازدواج کرده و چندین سال میگذره. همسر او دختر عزیز از منطقه دریای سیاه ترکیه است. ازدواج کارتال یک ازدواج ناراضی است و او طلاق می خواهد.
با این حال، همسر او به هیچ وجه قبول نمی کند. هنگامی که از طلاق ذکر میشود او اقدام به خودکشی می کند و خسر او عزیز به کارتال اجازه نمیدهد تا رابطه خود را با دخترش از بین ببرد. بعد از آن که کارتال رهایش می کند سلین می فهمد که باردار است و او صاحب یک فرزند شد.
هنگامی که پسر او ۴ ساله می شود ، سلین می فهمد که پدر او قبل از مادرش با کسی دیگری عروسی کرده بود و و این که او یک برادر دارد از آن ازدواج. پس از فهمیدن این، او تصمیم می گیرد که به دریای سیاه برود،تا برادر و سرزمین پدری خود را ببینید. او با پسرش به دریای سیاه می رود و تصادفأ با عزیز ملاقات می کند. عمیقا تحت تاثیر سلین قرار میگیرد، عزیز در اولین نگاه بالای او عاشق می شود و به او پیشنهاد می کند. او به سلین پیشنهاد میکند تا با او در استانبول زندگی کند. رابطه بین عزیز و پسر کوچک سلین بسیار خوب است و سلین نمیخواهد که پسرش مثل او بدون پدر بزرگ شود. او پیشنهاد عزیز را قبول میکند تا با او به استانبول برود و در آنجا دوباره کارتال را میبیند. آیا عشق آنهادوباره هردو را یکجا خواهد کرد؟ آیا کارتل خواهد فهمید که از سلین یک پسر دارد؟ آیا سرنوشت اجازه خواهد داد تا آنها یکجا شوند؟
خلاصه قسمت اول ملکه شب gecenin kralicesi
دوستان این سریال هرسه شنبه از شبکه استار ترکیه پخش میشه بابازی مریم اوزرلی و مورات ایلدریم.
سی سال پیش عزیز خان و دوستش(پدر سلین)پدره کارتال رو میکشن و کارتال(مورات ایلدریم)رو عزیز خان بزرگ میکنه و کارتال از اینکه پدرش رو عزیزخان کشته خبرنداره.
کارتال با دوستش برای کاری به فرانسه میره و اونجا با سلین(مریم اوزرلی)اشنا میشه سلین دختر ترکی بوده که تو فرانسه زندگی میکرده اونا عاشق هم میشن و یه شب رو باهم میگذرونن و کارتال برمیگرده استانبول…کارتال با دختر عزیز یعنی اسرا به اجبار ازدواج کرده بود چون جندبار خودکشی کرده بوده و کارتال بهش میکه من فقط برای نجات جون دختر عزیز بابا باهات ازدواج کردم و تو التماس کرده بودی و شب میرن شام باهم بیرون که باهاش حرف بزنه و بهش میگه میخواد ترکش کنه وعاشق شده و همون شب اسرا (دخترعزیزبابا)از قصد ماشین رو میزنه به درخت و تصادف شدیدی میکننن،دختز عزیز بابا خیلی صدمه میبینه ولی کارتال خیلی سطحی زخمی میشه،سلین به کارتال زنگ میزنه ومیفعمه کارتال تصادف کرده و عزیزبابا صحبتاشون رو.میشنوه ویکی ازافرادش رو میفرسته سراغ امره(دوست کارتال)اما اون حرفی نمیزنه.اسرا به عزیز بابا میگه کارتال میخواد ولش کنه،عزیز بابا کارتال رو صدا میزنه و میگه زنه کیه؟کارتال میگه جه اهمیتی داره کی هستش…عزیزبابا:بله تو زندکی تو یه زن هست ومیمونه اونم تا وقتی که من زنده هستم کارتال میگه جونم رو بگیرو اینو از من نخواه،عزیزتهدیدش میکنه که اگه دست از این عشق برنداره زندگی هردوشون رو جهنم میکنه.
سلین که نگران شده بود میاداستانبول و دوست کارتال رو پیدا میکنه و میگه استانبول هستم اونم میفرستش هتل تا به کارتال خبر بده.
دوست کارتال اونو میبره هتلی که سلین بوده کارتال یا سلین خیلی بد حرف میزنه و میگه نباید میومدی تو خوشگذرونی یه شبه رو چقد جدی گرفتی من زن دارم و برای یه شب زندگیمو خراب نمیکنم.سلین:پس اون شب دوست دارم دروغ بود؟من که چیزی نخواستم تو شروع کردی.کارتال:تو با اومدنت ازدواج منو به خطر انداختی میری وهرکسی میره به راه خودش شرکت. وپول .و کاری که دارم همه مال زنمه و من خرابش نمیکنم و بهش پول میده تا استانبول رو ترک کنه و وقتی میاد بیرون خیلی ناراحته و با گریه اونجا رو ترک میکنه.
چهارسال بعد رو نشون میده که سلین برای پسرش تولد گرفته و کارتال رو نشون میده که اصلا توشرکت کاری نمیکنه.اونشب یه نامه میاد در خونه سلین که مادرش نمیزاره نامه رو بخونه،سلین میگه بابام غیب شده شاید یه خبری ازش باشه.بهش یه واقعیت رو میگه که پدر سلین یه ازدواج دیگه کرده و سلین یه برادر داره به نام صادق که تو نامه از سلین خواسته که اونو ببینه و بشناسشون و بره پیششون و سلین تصمیم میگیره بره و میره کارادنیز که برادرش اونجا زندکی میکرده.برادرش زن و یه دختر داره میگه پدرمون زندانی بود وفرار میکنه و یهو غیبش میزنه.
عزیزبابا میره کارا دنیز که به زمین ها سرکشی کنه،اون روستا محل تولد کارتال بوده و جاییه که پدرکارتال رو کشته.برادر سلین میکه عزیزبابا ادم خوبیه و خان اونجاست و بهش کارداده و زندکی داده،زنش میگه مجانی که نداده.تو این مدت کارتال ظاهرا کنار دخترعزیزبابا بوده واصلا دوسش نداشته.کارگر عزیزبابا میاد دنبال برادر سلین و میگه عزیزبابا کارت داره،سلین میکه منم میام که میبینن عزیزخان افتاده زیر پل،سلین میره بالاسرش و عزیزخان اونو به اسم یه زن دیکه صدا میزنه صداش میکنه سعادت.
عزیزبابا رو میارن خونه و سلین میخواد با انگشتش هوشیازی عزیزبابا رو امتحان کنه و لی عزیز جشم دوخته به چشمای سلین.دکتر میاد وحال عزیزخوب میشه.سلین از عزیزمیپرسه راجع به بابام سوال دارم اونو از کی میشناسیش،عزیزمیگه از بچگی دوست بودیم اما اون رفت فرانسه و بعد عزیزخان از پدر پسرش میپرسه که سلین میکه مرده.عزیزخان چشمش سلین رو گرفته.
کارتال به دوستش میکه هنوز عاشق سلینه و بهش فکر میکنه،امره بهش میکه بیا بریم فرانسه همه چی رو بهش بکو،کارتال میکه اگه کسی باهاش باشه چی؟
عزیز سلین وپسرش رو برای شام دعوت میکنه خونش و سلین ازش میپرسه که اسم زنی رو صدا کردین وقتی بهوش نبودین و عزیزبابا میکه بیست و سه سال پیش فوت شده.به عثمان پسر سلین. یه سگ هدیه میده و خیلی مخبت میکنه به سلین وپسرش و به سلین میگه چرا اینجا نمیمونی؟سلین متوجه علاقه عزیز میشه و میکه تو زندکی من فقط پسرم هست.عزیز میکه ولی اون به پدر احتیاج داره و یه جورایی پیشنهاد ازدواج میده به سلین ولی میگه نمیخوام زود جوابمو بدی بیا استانبول زنذگی کن خانواده منو ببین بعد تصمیم بگیر…
وقتی عزیز برمیکزده استانیول موضوع سلین رو به دخترش میگه و میگه یه شبه عاشق شدم.کارتال صحبتاشون رو میشنوه وبهش تبریک میکه ومیکه از عشقت به خاطرچیزی نگذر.عزیز بابامیکه شب خونه باشید مهمون داریم.همه تو حیاط منتظر بودن که سلین میاد و با کارتال روبه رو میشه و هرجفتشون خیلی جا میخورن.
عکسهای سریال ملکه شب :
عکسهای بازیگران سریال ملکه شب
عکسهای پشت صحنه سریال ملکه شب
مریم اوزلی بازیگر نقش سلین سریال ملکه شب
سریال ماه پیکر | سریال اکیا | سریال وطنم تویی
برچسب ها : بازیگر نقش سلین سریال ملکه شب , سریال ملکه شب , عزیز سریال ملکه شب , قسمت آخر سریال ملکه شب , کارتال بازیگر سریال ملکه شب , مریم اوزلی سریال ملکه شب
- فیلم و سریال
- 25,429 views
- 2 نظر
2 دیدگاه ارسال شده
من خیلی خیلی سلین و کارتال رو دوست دارم عشقم عمرم جونم من دوست دارم به این شماره زنگ بزنن
به این شماره سلین و کارتال تنگ بزنن ۰۹۱۸۹۵****
به نکات زیر توجه کنید