بیوگرافی و عکسهای مصطفی صابر خراسانی 24 فوریه 2017
بیوگرافی و عکسهای مصطفی صابر خراسانی
بیوگرافی و عکسهای مصطفی صابر خراسانی را در این مطلب مشاهده نمایید
بیوگرافی کامل مصطفی صابر خراسانی
مصطفی صابری هستم متخلص به صابر خراسانی ؛ در نیمه مرداد، وسط تابستان سال ۱۳۵۶ در شهر مقدس مشهد ـ شهر آقای مهربانم امام رضا (ع) ـ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. دو تا فرزند هستیم که من، بچه بزرگ خانواده هستم
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است! چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است! جمعه را سرمه کشیدیم ،مگر برگردی! با همان سیصد و فرسنگ نفر برگردی! زندگی نیست ،ممات است تو را کم دارد! دیدنت ارزش آواره شدن هم دارد! از دل تنگ من ،آیا خبری هم داری؟ آشنا ،پشت سرت مختصری هم داری؟ منتی بر سر ما هم بگذاری ، بد نیست! آه ،کم چشم به راهم بگذاری ،بد نیست! نکند منتظر مردن مایی ،آقا؟ منتظرهات بمیرند،میایی آقا ؟ به نظر میرسد این فاصله ها کم شدنی ست! غیر ممکن تر از این خواسته ها هم شدنی ست! دارد از جاده صدای جرسی می آید! مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید! منجی ما به خداوند قسم آمدنی ست! یوسف گم شده ی اهل حرم آمدنی ست!
[صابر خراسانی] مصطفی صابر خراسانی ،یکی از مهمانان سائلین الزهرا(س)
مصطفی صابری هستم متخلص به صابر خراسانی ؛ در نیمه مرداد، وسط تابستان سال ۱۳۵۶ در شهر مقدس مشهد ـ شهر آقای مهربانم امام رضا (ع) ـ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. دو تا فرزند هستیم که من، بچه بزرگ خانواده هستم، پدرم کارمند آموزش و پرورش بود و مادرم خانهدار. به پدر و مادرم عشق میورزم و آنها را از چشمهایم بیشتر دوست دارم و معتقدم که هر چه دارم از دعای پدر و مادر است ـ مکثی میکند و با تمام وجود میگوید ـ هر کسی به جایی رسیده از دعای پدر و مادرش است.
همه به خراسان میروند تا در پناه امام هشتم، به آرامش برسند؛ شما از مشهد به تهران آمدید… قصه چیست؟
من، کنار امام رضا(ع) به دنیا آمدم، کنار امام رضا(ع) زندگی کردم و رشد کردم، کنار امام رضا(ع) نفس کشیدم و خلاصه همه زندگیام با امام رضا(ع) بوده و هست و خواهد بود انشاءالله؛ ولی اینکه چه شد که هجرت کردم، خودش یک معجزه است… یک قسمت و تقدیری که سراسر لطف بود؛ داستانی که نمیدانم باید اسمش را چه گذاشت فقط میدانم در این انتقال، زندگی من عوض شد و آن هم چه عوض شدنی!
صابر خراسانی که تا چند سال پیش، زندگیاش با چرخ خیاطی بود و تولید نخ و پارچه؛ یکدفعه با عنایت خدا و لطف حضرات معصومین بالاخص امام رضای عزیزم، مسیر زندگیاش رفت به سمت ادبیات و شعر و کتاب.
صابر خراسانی اشک در چشمانش حلقه میزند و بغضی در گلو که شاید تمام حرفهایش در همان بغض است و پاسخ به این سؤال را با این جمله به پایان میرساند: البته تمام آن لحظه آغاز که خود، نمیدانم چه بود و از کجا آمد با رفتن به مزار شهدا شروع شد؛ یک زندگی تازه با رنگ و بوی اهلبیت و شهدا.
تا چه حد در اجرای اشعار خود در برنامههای مختلف مذهبی، فرهنگی و هنری، از حس و نوع اجرای زندهیاد محمدرضا آغاسی کمک میگیرید؛ چون خیلیها بر این باورند که نوع خواندن و اجرای اشعارتان، شبیه آن شاعر سفرکرده ماندگار است؟
چه خوب شد از این شاعر حماسهسرا نام بردید؛ هر جایی که هستم و شعر میخوانم و برنامه اجرا میکنم یاد ایشان هم هست خداوند مقام ایشان را متعالی کند، ولی هیچ وقت نخواستم که جای کسی باشم یا تقلید کنم، با ایشان هم در زمان حیاتشان هیچ آشنایی و دیداری نداشتم ولی خوب این نظر مردم عزیز ماست که بنده، یاد ایشان را زنده میکنم، من هر چه که دارم و هر روش و ابتکاری که خداوند لطف کرده، از عنایت امام رضاست و لاغیر.
بیشتر در چه قالبهایی شعر میگویید. مثنوی، چهارپاره، مخمس و ترکیببند.
کدامیک از شعرهایتان را خیلی دوست دارید یا بهتر بگویم عاشقش هستید؟ مطلع شعر رو در حد یکی دو خط برای ما بخوانید.
همه سرودههایم را دوست دارم؛ شعر مثل فرزند آدمیست، البته این بار برعکس شده، من فرزند شعر شدم چون شعر، من را بزرگ کرده و به من آبرو داده؛ و همه اینها متعلق به امام رضاست، یک شعر با گویش مشهدی دارم که خیلی دوستش دارم؛ البته توضیح اینکه این شعر باید با لهجه محلی خوانده شود تا تأثیر و حس خاص خود را القا کند.
می شنویم! «موازم بچگییام، زنجیری یودیونتوم/ مشتریه پا به قرص دم سقاخهنتم»
چقدر به این موضوع اعتقاد دارید که قیافه ظاهری و صدای شما در بیان و تأثیرگذاری کارهایتان مهم است؟
حتماً صدا و ظاهر برای کسی که کار اجرا انجام میدهد تأثیر فراوانی دارد ولی فراموش نکنیم که نظر امام رضا(ع) و نمک اهلبیت از همه تأثیرگذارتر است.
در بین شاعران معاصر بویژه شاعران آئینی نسل جوان، کارهای کدام یک از آنها را میخوانید.
همه این دوستان، حق استادی به گردن من دارند که اجازه بدهید به پاس احترام و ادب، نام تنی چند از آنها را بیاورم؛ آقایان محمود ژولیده، جواد حیدری، شیخ رضا جعفری، محمد سهرابی، سیدمحمد جوادی، علیاکبر لطیفیان عزیز، حسین رستمی، مصطفی متولی، حامد خاکی، مسعود اصلانی و بقیه دوستان که همیشه به یادشان هستم.
اگر همین الآن خداوند لطف کرد و به محضر امام رضا(ع) مشرف شدید، کدامیک از ابیات خود را میخوانید؟
خدا کند قسمتم شود: آمین… ولی قبل آنی که چیزی بگویم دست خالیام را نشانش میدهم و عرض میکنم:
جهان، سراغ ندارد رئوفتر از او / هنوز کاسه دستم نشان ندادم، داد
به نظر میرسد چندی است که از سرودن اشعار کهن به سمت و سوی شعرهای نو یا بهتر بگویم «به روز» سوق پیدا کردهاید، دلیل آن چیست؟
طبق فرموده حضرت آقا، شاعر امروز باید برای مردم عصر خودش شعر بگوید، من هم به عنوان یک هنرمند سعی کردم اینطور باشم.
فکر میکنید چرا به امام رضا(ع) غریبالغربا میگویند؟
بالاخره آقاجان از وطن و خانوادهشان دور هستند ولی عرض میکنم: که گفته است غریبی میان ما؟ وقتی / همیشه دور و برت رفتوآمدی داری!
به نکات زیر توجه کنید